برگان پاییزی
من زنم مانند برگان پاییزی
که در کف این روزگار افتاده اندوهمه بی اعتنا مرا زیر پایشان خورد میکنند وعبور میکنند ازمن بی هیچ توجی
من را زیر پایشان له میکنند میفهمی؟؟؟؟
واز صدایش لذت میبرند
لذت میبرند ازصدای خورد شدن شخصیت من،از صدای شکستن دل من
لذت می برند
ومن خورد میشوم آن هم به دست تو
آه نه ببخشید
یادم رفته بود که من حتی لیاقت برای تو ندارن که به دستت خورد شوم وباپایت مرا له کنی!!
چه فکرمیکردیم وچه شدوچه خواهدشد!...